۱۳۸۹/۰۳/۱۸

آمفی تاتر

وای که چه حالی میده دیدن یه تاتر یا یه کنسرت توی فضای باز، مخصوصا اگه این آمفی تاتر توی یه فضای باز طبیعی، در میون درختا ویا مثلا کنار دریا باشه. تا آدم چنین چیزی رو نبینه نمیتونه کامل حسش کنه ، بی نظیره! از اینجور آمفی تاترها کم نیست، یه محوطه ی معمولا نیم دایره با سکوهای سیمانی که دایره وار به سمت مرکز که پائین همه ی سکوهاست ودر مرکزهم سن قرارداره.
روزش یه خوبی هایی داره شب هم یه خوبی ها.فرقش هم با تاتر یا سینما و یا کنسرت های معمول ، در فضای باز بودن اونه. تو نمیری تو یه سالن تاریک و ساکت و ایزوله شده تا با مثلا حواس جمع چیزی رو ببینی، بلکه انگار اومدی پیک نیک ، البته خوب نیس اون وسط یهو بارون بگیره اما اگه یه کوچولو نم بزنه نه در حدی که خیس شی که دیگه لذت اون برنامه رو صد چندان میکنه. البته برای بارون میشه تمهیداتی اندیشید که برنامه رو قطع نکنه که ساده ترینش سقف متحرکه.
مثلا من دوست دارم که کنسرت گوگوش رو یه همچین جایی ببینم ، یا مثلا گروه جیپسی کینگ !
یه محوطه ی باز نمایش فیلم وتاتر هست تو پارک سنگی جمشیدیه که گرچه خیلی کوچیکه،اما جون میده برای نمایش ، بخصوص برای کنسرت موسیقی مردمی.
اما گویا سالهاست که استفاه ای از اون نشده ، چرا که چندین درخت جلوش سبز شده!
چقدر جالب میشه که مردمی که به پارک اومدن هر هفته یا هر ماه یه برنامه ی جالب هنری باشه و اونا بتونن لذت ببرن .
مثلا یه روز یه تاترسیا بازی( روحوضی ) باشه . . .
و یه روز هم یه گروه رقص جنوبی با دمام و نی انبون ، حالا البته نه الزاما گروه شنبه زاده! یعنی این آرزوها محاله؟

هیچ نظری موجود نیست: